بلبل خونه ما
ستایش عزیزم خوشگل مامان این روزها به مانند یک بلبل برای ما صحبت میکنه انقدر قشنگ تمام کلمات رو ادا می کنی که دلمون برات غش میره خاله پریسا بهت میگه مگه تو طوطی هستی که تمام حرف های ما رو تکرار میکنی میگی من طوطیم اسم خودت رو هم میگی ستاره ، یش رو نمی تونی بگی خلاصه شدی ستاره قلبمون دیشب رفته بودیم هیئت برگشتنی میگی غذا نمی دن آخه من گشنمه مراسم سخنرانش حاج آقا فاطمی نیا بود وقتی مراسم تموم شد داشتیم بیرون می اومدیم حاج آقا مردم دورش بودن با ایشون صحبت می کردن بابا مهدی تو رو هم برد حاج آقا دست رو سرت کشید و برات دعای عاقبت به خیری خوند انشااله تند تند بیم...